کودک مانند شاعر، ابزار خویشتن است | نگاهی به کتاب «بوم‌شناسی تخیلات کودکی» اثر ادیت کاب برنامه تلویزیونی؛ سیمای انتخابات راوی حماسه حضور در روز انتخاب + جزئیات ساز «قاصدک» | نگاهی به اجرای موسیقی اصیل ایرانی در پردیس تئاتر اردیبهشت مشهد حکایت نامزد انتخابات و پس گردنی انتقامی ما همه از این شیرینی حق داریم ساعت گران‌قیمت بهرنگ علوی در «جوکر ۲» + عکس زمان پخش و تکرار سریال «مختارنامه» از شبکه آی‌فیلم (محرم ۱۴۰۳) کدام فیلم‌های سینمایی با موضوع انتخابات ساخته شده است؟ فلسفه، در جستار و داستان و رمان | معرفی سه کتاب تازه از نشر «خوب» «ناخن‌ها» فیلم اختتامیه جشنواره کارلووی واری شد درباره کتاب «کودک دریا» و درسی که به آدم بزرگ‌ها می‌دهد فیلم‌های سینمایی آخر هفته (۷ و ۸ تیر ۱۴۰۳) + خلاصه داستان و زمان پخش «جمشید هاشم‌پور» در بستر بیماری + عکس زمان پخش و تکرار سریال شب دهم در ایام محرم پخش مجموعه مستند «مهمان علی» از شبکه‌های سیما برادران «فرار از زندان» با سریال «بازگرداندن» روی آنتن صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳ شرکت‌کنندکان خانم فصل ۲ «جوکر ۲» احسان علیخانی چه کسانی هستند؟ نویسنده کتاب «اینجا جای خوابیدن نیست»: نویسنده اگر معترض نباشد نمی‌تواند داستان زیبا خلق کند
سرخط خبرها

آوای خوش آزادگی | درباره استاد «کامبیز روشن روان» آهنگ‌ساز برجسته معاصر

  • کد خبر: ۲۳۲۵۱۰
  • ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۷
آوای خوش آزادگی | درباره استاد «کامبیز روشن روان» آهنگ‌ساز برجسته معاصر
هم زمان با زادروز کامبیز روشن روان، یادی کردیم از این آهنگ ساز برجسته معاصر که بخش عمده‌ای از آثار او، در حوزه تولیدات انقلابی است.

دکمه‌های پیراهن کامبیز دوازده ساله، یکی درمیان غیبت داشتند. سر زانو‌های شلوار مدرسه اش هم همیشه، رد انگشتان مادری بود که هفته‌ای چند بار کوک به کوک، شیطنت‌های نوجوان خانه اش را بخیه می‌زد. اصلا یک مدرسه منوچهری بود و یک روشن روانِ پر شروشور که وقتی سال ۱۳۳۹ قرار شد پرونده اش را برای ثبت نام در هنرستان بگیرد، اشک‌های ناظم مدرسه اش بی اختیار پایین چکید. او همان شاگرد پرهیاهویی بود که استعدادهایش بر کسی پنهان نبود.

معلم و ناظم و مدیر، به اتفاق معتقد بودند کامبیز، چیزی پشت آشوب هایش دارد که اگر کشف شود، از او ستاره‌ای جاودانه می‌سازد. اشک‌های ناظم، از سر افسوس بود. هنرستان، به ظاهر میانه‌ای با روحیات او نداشت. اما اول بار همسایه دیواربه دیوار خانه آقای روشن روان بود که استعداد کامبیز را کشف کرد. کافی بود تا یک ترانه از رادیو پخش شود آن وقت ساعتی نگذشته، صدای آواز کامبیز تمام کوچه را پر می‌کرد. جوری با یک بار شنیدن هر قطعه، زیر و بم آن را حفظ می‌کرد که هر اهل هنری را به تعجب وامی داشت. 

گوش موسیقایی او، حیرت انگیز بود. دست آخر هم اصرار‌های آقای کسروی که در همسایگی آن‌ها زندگی می‌کرد، پدر متعصب و سخت گیر او را متقاعد کرد که کامبیز را در دبیرستان موسیقی ثبت نام کند. اما پدر یک شرط داشت: فقط و فقط ساز ویلون را انتخاب کند. کامبیز که چیزی از موسیقی نمی‌دانست ویلون و پیانو و تار و تنبک توفیری برایش نداشتند، اما روز مصاحبه هنرستان، وقتی پس از سؤال و جواب ها، به مرحله بررسی ویژگی‌های جسمانی رسید، انگشتان کامبیز را آن اندازه کشیده ندانستند که بتواند در ساز ویلون پیشرفت کند. در عوض شرایط او برای «پیکولو» عالی بود! 

یک ساز بادی از خانواده ساز‌های چوبی شبیه به فلوت که سوغات غرب بود. روز اول هم آن قدر ناشیانه در آن دمید که از شدت سرگیجه رهایش کرد.  در مدتی کوتاه بالا و پایین ساز را بلد شد. ولی شیطنت‌های کودکی هنوز دستش را گرفته بود و در هنرستان هم رهایش نمی‌کرد. یک روز کلید‌های ساز می‌شکست و روز دیگر ایراد تازه‌ای پیدا می‌کرد. کمی بعد هم که به هنرستان ملی موسیقی رفت، از پیکولو به فلوت تغییر ساز داد. 

آن روزها، فلوت خیلی باب بود. هفته‌ای یک بار استاد نراقی می‌آمد هنرستان، می‌نواخت و کامبیز تماشایش می‌کرد. کمی بعد هم به سفارش نراقی، یک فلوت درجه یک از انگلستان آوردند به همراه یک دفتر نت تا کامبیز روشن روان به شکل حرفه‌ای تمرینات خود را آغاز کند. سخت گیری استادان، رفته رفته از او یک نوازنده تکنیکال کاربلد ساخت. شیطنت‌ها جای خود را به ممارست‌های بی وقفه داده بود. 

صبح ها، پیش از آمدن باقی هنرجو‌ها می‌آمد هنرستان، زنگ در را فشار می‌داد و بی اعتنا به گلایه‌های فراش مدرسه، سازش را می‌گذاشت گوشه لبش و در حیاط خانه سابق دکتر مصدق که به هنرستان موسیقی ملی تبدیل شده بود، تمرین می‌کرد. شب‌ها هم پس از رفتن هنرجو‌ها در مدرسه می‌ماند و همانجا تمرینات را از سر می‌گرفت. پشتکار او خستگی نمی‌شناخت و عجیب نبود وقتی قطعات فلوتی را که گاه برای اجرا نیاز به شش ماه تمرین بود، پس از یک هفته به بهترین شکل بنوازد. 

همان ایام هم به موازات فلوت، ساز سنتور را آغاز کرد و وقتی در سال ۱۳۴۶ از هنرستان فارغ التحصیل شد، در زمره معدود هنرجویانی بود که هم زمان علاوه بر پیانو، دو ساز تخصصی دیگر را به خوبی می‌نواخت و به تنبک نیز تسلط کامل داشت. به این ترتیب در میانه‌های دهه ۴۰، جوانی از هنرستان موسیقی ملی فارغ التحصیل شد که هفت سال پیش از آن با زانو‌های نیمه زخمی و دکمه‌های یک در میان به آنجا آمده بود. 

نظم رشته موسیقی و نظام آموزشی هنرستان، از آن نوجوان سر به راه، یک جوان هنرمند ساخته بود که هم زمان چهار ساز می‌دانست و در میان سه نفر اول کنکور هنر، به دانشکده هنر‌های زیبای دانشگاه تهران راه یافته بود. تجربه اجرا‌های رسمی بسیاری داشت و در برنامه‌های هفتگی تلویزیون ساز زده بود. سال ۱۳۵۱ هم پس از فارغ التحصیلی از مقطع لیســـانس، رفـــت خــــــدمـــت ســـربـــــــــازی. 

جایی که دوشادوش اسلحه و پوتین و رژه‌های نظامی، دفترچه نت هایش را نیز ورق می‌زد و رفته رفته، ارکستر‌های نظامی کشور را با تعلیم سربازان و تألیف نت‌های تازه سروسامان داد. یک مدرسه موسیقی را هم در همان ایام تأسیس کرد و همانجا مشغول به تدریس شد. با پایان دوران پرفرازونشیب سربازی، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل برود خارج ایران. شش ماهی رفت لندن زبان انگلیسی اش را تقویت کرد، برگشت ایران و پس از آن به مقصد دانشگاه جنوب کالیفرنیا از وطن دور شد. 

بحبوحه‌های انقلاب بود که اخبار خونین ایران، خاطر روشن روان را آن اندازه متأثر کرد که پایان نامه اش را با عنوان «جمعه خونین» (مرثیه‌ای برای شهدای ۱۷ شهریور) نوشت و در سال ۱۳۵۸ به ایران برگشت: «بسیاری از استادان دانشگاه اصرار کردند که به ایران بازنگردم، آن‌ها می‌گفتند که بر اثر انقلاب در ایران موسیقی از وضعیت خوبی برخوردار نیست … خانواده هم می‌گفتند به ایران برنگردم … من مملکتم را به همه چیز ترجیح می‌دادم، دیگر طاقت نداشتم و قصد داشتم هر چه سریع‌تر به میهنم بازگردم.» آن روز‌ها جوری شرایط موسیقی ایران نابسامان بود که تنها دستاویز کامبیز روشن روان، موسیقی متن فیلم‌های سینمایی بود. 

جشنواره فیلم فجر هم یک شاخه موسیقی به داوری هایش اضافه کرده بود و رفته رفته آهنگ سازان به حوزه موسیقی فیلم ورود کردند. فیلم‌ها به مرور ژانر عوض کرد و به تبعِ فیلم نامه، ملودی‌ها به سمت و سوی پاپ متمایل شد. مجوز نشر کاست و آلبوم، دست یافتنی شده بود و تا اواخر دهه ۶۰، انقلاب ملموسی در ساختار موسیقی کشور ایجاد شد، اما عمده فعالیت‌های روشن روان بر موسیقی فیلم و ساخت آثار انقلابی متمرکز شد.

وصیت نامه هنری

در سال ۱۴۰۲ آلبومی به نام «همه ایرانم» از کامبیز روشن روان در لابه لای اخبار مارکت موسیقی خبرساز شد که در آن از این اثر به عنوان «وصیت نامه هنری» خود یاد می‌کرد: «این اثر، نگاه و پیامی به کل جهان دارد و فقط منحصر به ایران نیست، ولی برای اینکه این کار به صورت عملی دربیاید، ترجیح دادم در آغاز قطعاتی را از نهضت مشروطه انتخاب کنم و تا انتها ملودی‌هایی انتخاب کنم تا بر اساس یک طرح موزیکال، آزادی و آزادی خواهی مردم را هم در ایران و هم در همه جای دنیا از طریق موسیقی نشان دهد. آزادی و آزادی خواهی منحصر به یک کشور، قوم یا قبیله خاصی نیســــت. ایـــن نـــگـــاه، جهانی است که همه دنیا مـــی خواهند به آن برسند.»

کارنامه پر افتخار

کامبیز روشن روان، موسیقی متن فیلم را با اثر «برنج خونین» آغاز کرد. فیلمی در شمار تولیدات پس از انقلاب اسلامی که به دنبال آن، دیگر آهنگ سازان را به ساخت موسیقی فیلم متمایل کرد. موسیقی متن فیلم‌های «گل‌های داودی»، «سفیر»، سریال «امیرکبیر» و …نیز از آثار اوست. او برای نزدیک به ۱۲۰ فیلم، موسیقی متن ساخته و با کارگردان هایی، چون عباس کیارستمی، امیر نادری، رسول صدرعاملی، کیومرث پوراحمد، مهدی فخیم زاده و… همکاری داشته است. از همکاری او با هنرمندانی، چون محمدرضا لطفی و محمدرضا شجریان و شهرام ناظری، آثار ماندگاری، چون «دود عود» و «ساقی نامه» به یادگار مانده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
نظرسنجی
شما به کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری رای می دهید؟
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->